نقد عقاید اشو

نقد عقاید اشو

در این وبلاگ قصد داریم به نقد افکار و تعالیم یکی از بزرگترین عرفان های نوظهور یعنی عرفان اشو بپردازیم.
نقد عقاید اشو

نقد عقاید اشو

در این وبلاگ قصد داریم به نقد افکار و تعالیم یکی از بزرگترین عرفان های نوظهور یعنی عرفان اشو بپردازیم.

اشو که بود؟

Résultat de recherche d'images pour


بی شک اشو یکی از بزرگترین رهبران معنوی عرفان های نوظهور ، در قرن بیستم بود.

او در سال 1931 در روستای کوچک « کوچ وادا » هند به دنیا آمد. اسم اصلی اش راجنیش چاندرا موهان جاین بود. اما در طول دوران زندگی اش بار ها و بار ها نام خود را تغییر داد و اسامی مختلفی مانند " آچاریا " ، " باگوان شری راجنیش  و... را با معانی مختلفی برگزید تا اینکه یکی دو سال قبل از مرگش تصمیم گرفت که نامش را به « اشو » به معنی « حل شده در اقیانوس » تغییر دهد.

وی با پدربزرگ و مادبزرگش که هر دو مقید به آیین « جین » بودند بزرگ شد. اشو بدون هیچ قید و بندی و در آزادی محض دوران کودکی خود را گذراند و همین سبب شد تا از همان دوران روح عصیان گری و قانون شکنی در او رشد کند. او در کودکی پدر بزرگش را از دست داد و به شدت از مرگ او متاثر شد.

اشو مراقبه کردن را از همان دوران جوانی و نوجوانی شروع کرد و در کنار مراقبه به تحصیل علم و دانش و خواندن انواع و اقسام کتاب ها می پرداخت. سرانجام در سن 21 سالگی بود که ادعا کرد به روشن ضمیری رسیده است. اشو در رشته ی فلسفه تا درجه ی استادی در دانشگاه جبال پور تحصیل کرد. سپس به مدت نه سال به تدریس فلسفه در دانشگاه جبال پور پرداخت. او به اقصی نقاط هند سفر کرده و سخنرانی می کرد و با رهبران معنوی زیادی مناظره نمود. او در خلال همین مناظره ها رشد می کرد و روز به روز بر شهرتش افزوده می شد.

 از آنجا که تعالیم وی بسیار نفس پسند بود عده ای از تجار و ثروتمندان هندی را جذب خود کرد. و به جرئت می توان گفت که این یکی از مهم ترین گام هایی بود که سبب پیشرفت ها ی بعدی اشو شد. این تجار بر روی اشو و آموزه هایش سرمایه گذاری کردند. آنها صندوقی را برای حمایت از او به نام صندوق بین المللی راجنیش تاسیس کردند. اشو سرانجام از کرسی دانشگاه استئفا داد و در خلال نامه ای نوشت که شما فقط آشغال به دانشجو ها آموزش می دهید! او از آن وقت تماما وقت خود را بر سخنرانی و بیان آموزه های خویش متمرکز کرد و کم کم طرفداران زیادی را به دور خود جمع کرد. ویدئو ها و کاست های سخنرانی او به دنیای غرب و آمریکا هم رسید و چندی نگذشت که سیلی از آمریکایی هایی که از خلاء معنوی رنج می بردند برای بر آورده کردن نیاز خود به هند هجوم آوردند. ولی به طور کلی اشو در میان مردم هند چندان محبوبیتی نداشت.

چون سخنان او اکثرا با عقاید و باور های کهن هندی ها ضد و نقیض بود. در حالی که اکثر مرشدان هندی مردم را به زهد و مبارزه ی با نفس دعوت می کنند ، اشو گوروی « طرفدار آزادی جنسی » بود و راه و روش وی برای اشراق و به اصطلاح خودش « روشن ضمیری » از بیراهه های لذت گرایی و هوس رانی می گذشت. به همین خاطر اغلب سخنرانی های وی بسیار جنجالی بود و توجه روزنامه ها و مردم را به خود جلب می کرد و چیزی نگذشت که بسیاری از مردم صرفا به خاطر ارضای کنجکاوی شان هم که شده به دیدن اشو می رفتند و به شنیدن آموزه های مردی که مدعی مذهب حقیقی بود بر پای جلسات سخنرانی اش می نشستند. برخی از او و آموزه هایش را شیطانی دانسته و از او فاصله می گرفتند و بعضی دیگر جذب سخنان او شده و مرید اشو می شدند.

از جمله سخنان جنجالی اشو که از محبوبیت او در هند کم می کرد مخالفت شدید وی با گاندی رهبر جنبش استقلال طلبانه ی هند ، و همچنین با آیین های کهن هندی است. اشو در کتاب « اینک برکه ی کهن » که مجموعه ای از خاطرات وی است ، بدون هیچ دلیل مستندی گاندی را متهم به دزدی از مردم می کند!  در حالی که سیره و روش زندگی این مرد ابدا نشانی از دزدی کردن و چنین اعمال زشتی ندارد. گاندی با اینکه زمانی وکیل و در جستجوی ثروت بود ، ولی تمام دارایی خود را به بینوایان بخشید. او با توجه به اینکه مقید به مذهب سخت گیر « جین » بود از گوشت و زن و شراب پرهیز می کرد تا اسیر دنیا نشود و گاه حتی روز ها روزه می گرفت و به خود ریاضت می داد. چطور ممکن است که چنین شخصی با چنین عقایدی دزدی کردن از مردم را پیشه ی خود سازد؟ اگر اینچنین بود گاندی بعد از پیروزی انقلابش و با توجه به اینکه او رهبر این انقلاب بود می باید برای خود قصر ها می ساخت. اما اشو در این کتاب با استناد به دو خاطره از دوران کودکی اش که حقیقتا راست و دروغ بودن آن نیز معلوم نیست سعی می کرد شخصیت گاندی را تخریب کند.

همچنین اشو صراحتا با تمامی ادیان و به ویژه ادیان الهی مخالف بوده و آنها را مایه ی عقب ماندگی انسانها و مانع اشراق می دانست. البته سخنانی از این دست از کسی که در هفده سالگی اش کتاب های کارل مارکس را می خوانده چندان عجیب و به دور از ذهن نیست.

در سال 1974 اشو و طرفدارانش کمونی ( نوعی سازمان زندگی و کار جمعی است که در آن مالکیت خصوصی و ابزار های تولیدی وجود نداشته و افراد به طور یکسان از حاصل کار جمعی برخوردار می شوند ) در شهر پونای هند تاسیس کردند که اشو در آن به سخنرانی های متعدد و بیان آموزه های خویش می پرداخت. اشو از طریق این کمون و همچنین کمون دیگری که بعد ها در ایالت اورگان آمریکا تاسیس کرد ثروت هنگفتی به دست آورد. به طوری که او را می توان از ثروتمند ترین گورو های هندی به شمار آورد. بودجه ی صندوق بین المللی اشو رقمش به " میلیون ها دلار " می رسید. این بودجه ی هنگفت در حدی بود که اشو برای ساختن کمون جدید خود در ایالت اورگان نزدیک به سی میلیون دلار پول خرج کرد. ساعت های طلا ، جواهراتی به ارزش یک میلیون دلار ، عینک های مارک دار گران قیمت و به ویژه نود ماشین گران قیمت رویزلویس از جمله دارایی های اشو بودند.  

اما اشو سرانجام به دلیل فساد شدید اخلاقی و عقیدتی و همچنین ساخت و ساز غیر قانونی در زمین های مخصوص کشاورزی، مقابله ی با مسئولین آمریکایی برای اجرای وظیفه و حتی آتش زدن دفتر یکی از این مسئولین ، نقشه کشیدن برای قتل برخی از این مسئولین و هزار و یک دردسر دیگری که اشو با ورودش در آمریکا به پا کرد ، از آنجا اخراج شد. طرفداران وی اصرار دارند که با خلق چهره ای قهرمان گونه و فرشته وار از اشو او را مبارزی معصوم و ستم دیده جلوه داده و بگویند که دلیل اخراج او از آمریکا تنها مخالفت وی با دین مسیحیت بود. ولی این دلیل به هیچ روی پذیرفته نیست ؛ چرا که آمریکا کشوری لیبرالیست و انواع گروه ها با انواع طرز فکر ها و ادیان می توانند در آن فعالیت کنند و به تبلیغ دین خود و گاها به نقد ادیان دیگر می پردازند. چرا در این بین باید تنها اشو اخراج شود؟ جالب است که بدانید اشو بعد از اخراج از آمریکا تقریباً در هیچ کشور دیگری هم پذیرفته نشد! به طوری که در آخر مجبور شد به وطن خود ، هند ، احتمالا تنها جایی که او را راه می دادند بازگردد. اشو چند سال بعد در ژانویه 1990 در هند درگذشت.

( منبع: پادکست چنل بی ، پادکست سریالی اشو )