نقد عقاید اشو

نقد عقاید اشو

در این وبلاگ قصد داریم به نقد افکار و تعالیم یکی از بزرگترین عرفان های نوظهور یعنی عرفان اشو بپردازیم.
نقد عقاید اشو

نقد عقاید اشو

در این وبلاگ قصد داریم به نقد افکار و تعالیم یکی از بزرگترین عرفان های نوظهور یعنی عرفان اشو بپردازیم.

مروری بر اندیشه های اشو

Image associée


اوشو به قول خود مدیتیشن پویا را برای انسان مدرن بنیان گذاشت. عمده کار او در زمینه حوزه‌ای بود که دیدگاه‌های بازتری را نسبت به سکس و میل جنسی ترویج می‌کرد. در دوره‌ای از زندگی خود به آمریکا رفت و در آنجا طرفدارانش زمین‌هایی را خریداری کردند تا آرمانشهر اوشویی بنا شود. این به اصطلاح مدینه فاضله البته ساخته شد اما فضاحت‌ها و جنایت‌هایی که آنجا اوشو و طرفدارانش بوجود آوردند باعث شد تا دولت‌های محلی با آنها به تعارض رسیده و اوشو از آمریکا اخراج شود.

اوشو مدعی است انسان تنها موجودی است که هیچ فرمانروایی برای او فرمان صادر نکرده است؛ بنا بر همین اعتقاد پیوسته به شریعت حمله می‌کند و از آن گریزان است. در نظر اوشو، انسان باید از هر چیزی که آزادیش را محدود می‌کند فاصله بگیرد، حتی اگر آن چیز خدا و دستورات او باشد؛ چنان که با صراحت ابراز می‌دارد؛ همه چیز را باید فدای آزادی کرد حتی زندگی را... حتی می‌توان خدا را فدای آزادی کرد، اما نمی‌توان آزادی را فدای خدا کرد!

به نظر می‌رسد که کتاب مقدس اوشو «کاماسوترا» است. کاماسوترا کتابچه‌ای راهنما برای مردان، فاحشگان و زنان مرتبط با طبقات بالا بوده و با ترسیم تصویری واضح از زندگی در هند، مفاهیم آن طبقات مرفه هندو را ترویج می‌کند. این کتاب متعلق به دوران کهن مصور است و حاوی تصاویری به مانند الفیه و شلفیه (صور قبیحه). چند معبد در هند نیز حاوی مجسمه‌هایی با مفاهیم کاماسوتراست.

کتاب «اوشو؛ از واقعیت تا خلسه» اثری از دکتر هادی وکیلی و آزاده مدنی در نقد آرای اوشو نوشته شده است. نویسندگان در این کتاب اشاره کرده‌اند که «دینداری اوشو منطبق با اهداف سکولاریستی است. در دینی که اوشو معرفی می‌کند، احکام، دستورات، آیین‌ها و کتاب‌های مقدس جایی ندارد. دین او دینی کاملاً فردی و خصوصی است که هیچ برنامه‌ای برای ساعات مختلف زندگی انسان ندارد. اصرار اوشو برای منفی جلوه دادن نهادهای دینی نیز از این روست. اوشو از شادی به عنوان یگانه معیار انسانی نام می‌برد. البته شادی و خنده‌ای که او معرفی می‌کند، هیچ پشتوانه معرفتی‌ ندارد و نشات‌ گرفته از جهان‌بینی خاص اوشو است. او به همه چیز با دید سرگرمی می‌نگرد و عقیده دارد هیچ چیز را نباید جدی گرفت. این مساله تا جایی پیش می‌رود که مرگ هم از نظر او یک بازی و سرگرمی تلقی می‌شود!

عرفان ها نوظهور درفضای مجازی

Image associée


مراقب جست و جوی هایتان در فضای مجازی باشید!

امروزه فضای مجازی بستر بسیار مناسبی را برای تبلیغ عرفان های نوظهور پدید آورده. بنابر آمار سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی ، هم اکنون بیش از 4000 هزار سایت و وبلاگ در جهت تبلیغ عرفان های نوظهور فعالیت می کنند!

اغلب مفاهیم این عرفان ها در قالبی از جملات زیبا و انسانی درباره عشق ، مهربانی ، خدا ، جهان هستی و... پیچ و تاب می خورد ، به طوری که در ابتدا خواننده نمی تواند ذات باطل و جنبه ی ضد انسانی آنها را تشخیص دهد. پیام ها طوری طراحی می شوند که ظاهرا پذیرش عقاید گنجانده شده در آن متون ،  آرامش بخش  است. به طوری که کابران ناآگاهی که از عرفان های نوظهور و طریقه ی فعالیت ها و افکار آنها آشنایی پیشینی ندارند به آن متن ها به چشم عقاید آزادی بخش نگاه کرده و بعد از بازه ی زمانی نسبتا طولانی به سرعت جزو سرسپردگان متعصب عقاید فرقه می شوند. این عمل چنان زیرکانه و تدریجی اتفاق می افتد که گاها حتی خود شخص نیز متوجه ی تغییر شگرفی که در عقاید او به وجود آمده نمی شود! 

 غافل از آنکه در بطن همین کلمات و جملات زیبا و به ظاهر آرامش بخش ، افکار خودمحورانه ، ضد دینی و نفس پسندانه موج می زند که عمل کردن به آنها در بلند مدت تاثیرات مخرب روحی و روانی خود را نشان خواهد داد. 

عقاید اشو

 Image associée

اشو همانند دیگر عرفان های نوظهور همواره سعی می کرد در مکتب خود شکاف میان غرب و شرق را پر کند و مکتبی مبتنی بر فلسفه های غربی به ویژه سکولاریسم با قالبی از عرفان های شرقی بسازد. و در این کار نیز تا حدی موفق بود.

او نظریات خود در رابطه با « سکس » را از فروید و فمینیسم غربی و مکتب تانترای شرقی جامعه ی « کمونیستی » مد نظرش را از کارل مارکس و ضدیتش با خدا را از فیلسوفان غربی ، و خدای جدیدش را ( که همان وحدت هستی در عالم عرفان است ) از عرفان های شرقی ، مدتیشن پویایش را از صوفی گری اسلام و ضد دین بودنش را از فیلسوفان و عقاید غربیان به امانت گرفته است. معجونی عجیب و غریب از مکتب های فکری گوناگون که گاه حتی متضاد هم هستند ، به همین دلیل است که محققان عقاید اشو را به شدت به هم ریخته ، آشفته و متناقض می دانند.

چون اشو یک فلسفه ی واحد ندارد ، بلکه تنها مجموعه ای از فلسفه های گوناگون را به گرد خود در آورده. چون اشو و مکتب اشو اصلا دارای از عقل و فلسفه ی حقیقی تهی است و توانایی ارائه ی تفکری منسجم را ندارد. خود اشو در کتاب « الماس های آگاهی » به شکلی غیر مستقیم به این مسئله اعتراف می کند. او می گوید :« من، لذت پرستم و تا آنجا که می‌دانم، همه آن‌هایی که شناخت پیداکرده‌اند، هر چه هم بگویند، همواره لذت پرست بوده‌اند. بودا، عیسی مسیح [علیه‌السلام] کریشنا... هم لذت پرست‌اند. خداوند، غایت لذت پرستی است. او اوج شادمانگی است. »

زمانی که انسان هدف زندگی اش را تنها به لذت گرایی محدود می کند ، دیگر نمی تواند به فکر حقیقت باشد. چون اصلا هدف او حقیقت نیست ، بلکه هدف تنها هدفش ، لذت بیشتر و بیشتر است و وقتی هدف لذت گرایی بود ، افکار انسان نیز در راستای این هدف تغییر می کند و به شکلی در می آید که به مزاق غرایز و نفس انسان خوش آید. درواقع لذت یک حس است ، یک حس کور که در تمامی جهات و ابعاد گوناگون انسان گسترده شده. ما لذت های نیک داریم و لذت های شر. لذت عرفانی ، لذت کسب علم و دانش ، لذت دل کندن از مال دنیا و کمک به فقرا و... که از رشد و کمال ابعاد وجودی انسان نشأت می گیرند از لذت های خوب به شمار می روند. اما لذت هایی که از پستی انسان نشأت می گیرد و انسان را به سوی پستی و حیوانیت ( به جای انسانیت ) سوق می دهد ، مثل دروغ گویی ، مسخره کردن ، غیبت کردن ، فحشا و... لذایذ بد هستند.

اما لذت به خودی خود هیچ چیز نیست. در هر دو جهت ، چه نیک و چه بد لذت وجود دارد ، بنابراین خود لذت هیچ قالبی نمی تواند داشته باشد. چون هیچ آگاهی و شعوری ندارند و به همین دلیل است که می گوییم لذت یک کشش کور به شمار می رود. البته نوع لذت های خوب و بد با یکدیگر تفاوت زیادی دارند ، اما اگر هدف انسان خوش بودن و شاد بودن برای لحظاتی باشد این نوع لذت خوب و بدی ندارد و پوچ است.

آنچه که سبب آگاهی و ارزشمند شدن لذت می شود خود وجود آدمی است. چرا که لذت فرع است و به وجود انسان وابسته است و این انسان است که با تفکر کردن در جهان هستی و خود راه حق را می یابد و درستی و یا نادرستی لذت ها را از یکدیگر تشخیص داده و خود را از ورطه ی آلودگی و هلاکت نجات می دهد و با گام نهادن در مسیر کمال و لذات نیک به رشد و پایندگی می رسد. به همین دلیل اصل در تفکر کردن و خرد ورزی است و پیروی از خرد است که می تواند انسان را به کمال برساند.

اما اگر ما به جای خرد و تفکر و آگاهی خود لذت را که فرع است و شعوری از نیک و بد ندارد پایه و اساس حرکت و هدف خود کنیم ،طبعا به بدی آغشته شده و از حقیقت دور می شویم و در دروغ های خود ساخته ی مان غرق می شویم. چون با هدف قرار دادن لذت برای زندگی خود چشمانمان از دیدن و تشخیص خصوصا آنکه به خاطر سخت بودن و دشوار بودن راه رسیدن به لذت های نیک و در دسترس بودن و راحت بودن راه رسیدن به لذت های نفسانی و بد انسان ناخواسته در راه لذت های بد قرار می گیرد و چندی نمی گذرد که از وجود پاک و معصوم وی اهریمنی بر جا می ماند.

این است که لذت گرایی اینگونه حتی یک انسان به ظاهر معتقد را به لجن می کشد. چه برسد به اشو که اصلا به خیر و شر اعتقادی ندارد. در کتاب « عشق رقص زندگی » که یکی از کتاب های معروف اشوست می خوانیم :« من به خیر و شر اعتقادی ندارم. به نظر من تنها انسانها آگاه و ناآگاه وجود دارند. » همچنین اشو وجدان را تحمیلی جامعه می دانست و اصلا به ارزش های اجتماعی معتقد نبود!

چرا؟ چون ارزش های اجتماعی و وجدان مانع لذت های نفسانی انسان می شود.

او به سکس آزاد معتقد است و از مخالفان جدی خانواده به شمار می رود ، چرا؟ چون رابطه های جنسی محدود شده به خانواده و ازدواج مانع لذت طلبی بیشتر و بیشتر می شود. اشو وجود هر خدایی را رد می کند ، چرا؟ چون خدایی که هر لحظه به تمامی افعال تو آگاهی داشته باشد و تو را از بدی بر حذر دارد و به سوی نیکی دعوت می کند مانع لذت پرستی تو می شود. اما در عین حال اشو خدا را تایید می کند! و سعیش را می کند که به شکلی در گفته هایش به شکلی نوعی از خدا را به مریدان خود ارائه دهد ، خدایی که گاهی آگاهی و شعور هستی است و گاهی اصلا شعوری ندارد و تنها به ارتعاشات پاسخ می دهد و در بهترین شکل ممکن تنها می توان آن را « انرژی » نامید. چرا؟ چون خلاء بی خدایی بسیار بسیار وحشتناک است و این نیز به نوبه ی خود مانع آسودگی انسان در لذت پرستی اش می شود. اشو در عین کافر بودن به تناسخ که از اعتقادات کهن و ریشه دار هندی است اعتقاد داشت ، چرا؟ چون این فکر که بعد از مرگ همه ی ما پوچ می شویم بسیار تاریک و وحشتناک است و شیرینی لذت را از کام انسان می گیرد!

به همین خاطر است که اندیشه ی اشو به لحاظ فلسفی و عقلانی اینچنین آشفته و پریشان است. چون هیچ چیز حقیقی نیست ، همه چیز به شکلی گزینشی انتخاب شده تا لذت پرستی در بهترین شک ممکن اتفاق بیافتد.

 

ما را در اینستاگرام نیز دنبال کنید : @osho-naghd         

 



اشو که بود؟

نتیجه تصویری برای اشو




بی شک اشو یکی از بزرگترین رهبران معنوی عرفان های نوظهور ، در قرن بیستم بود.

او در سال 1931 در روستای کوچک « کوچ وادا » هند به دنیا آمد. اسم اصلی اش راجنیش چاندرا موهان جاین بود. اما در طول دوران زندگی اش بار ها و بار ها نام خود را تغییر داد و اسامی مختلفی مانند " آچاریا " ، " باگوان شری راجنیش "  و... را با معانی مختلفی برگزید تا اینکه یکی دو سال قبل از مرگش تصمیم گرفت که نامش را به « اشو » به معنی « حل شده در اقیانوس » تغییر دهد.

وی با پدربزرگ و مادبزرگش که هر دو مقید به آیین « جین » بودند بزرگ شد. اشو بدون هیچ قید و بندی و در آزادی محض دوران کودکی خود را گذراند و همین سبب شد تا از همان دوران روح عصیان گری و قانون شکنی در او رشد کند. او در کودکی پدر بزرگش را از دست داد و به شدت از مرگ او متاثر شد.

اشو مراقبه کردن را از همان دوران جوانی و نوجوانی شروع کرد و در کنار مراقبه به تحصیل علم و دانش و خواندن انواع و اقسام کتاب ها می پرداخت. سرانجام در سن 21 سالگی بود که ادعا کرد به روشن ضمیری رسیده است. اشو در رشته ی فلسفه تا درجه ی استادی در دانشگاه جبال پور تحصیل کرد. سپس به مدت نه سال به تدریس فلسفه در دانشگاه جبال پور پرداخت. او به اقصی نقاط هند سفر کرده و سخنرانی می کرد و با رهبران معنوی زیادی مناظره نمود. او در خلال همین مناظره ها رشد می کرد و روز به روز بر شهرتش افزوده می شد.

 از آنجا که تعالیم وی بسیار نفس پسند بود عده ای از تجار و ثروتمندان هندی را جذب خود کرد. و به جرئت می توان گفت که این یکی از مهم ترین گام هایی بود که سبب پیشرفت ها ی بعدی اشو شد. این تجار بر روی اشو و آموزه هایش سرمایه گذاری کردند. آنها صندوقی را برای حمایت از او به نام صندوق بین المللی راجنیش تاسیس کردند. اشو سرانجام از کرسی دانشگاه استئفا داد و در خلال نامه ای نوشت که شما فقط آشغال به دانشجو ها آموزش می دهید! او از آن وقت تماما وقت خود را بر سخنرانی و بیان آموزه های خویش متمرکز کرد و کم کم طرفداران زیادی را به دور خود جمع کرد. ویدئو ها و کاست های سخنرانی او به دنیای غرب و آمریکا هم رسید و چندی نگذشت که سیلی از آمریکایی هایی که از خلاء معنوی رنج می بردند برای بر آورده کردن نیاز خود به هند هجوم آوردند. ولی به طور کلی اشو در میان مردم هند چندان محبوبیتی نداشت.

چون سخنان او اکثرا با عقاید و باور های کهن هندی ها ضد و نقیض بود. در حالی که اکثر مرشدان هندی مردم را به زهد و مبارزه ی با نفس دعوت می کنند ، اشو گوروی « طرفدار آزادی جنسی » بود و راه و روش وی برای اشراق و به اصطلاح خودش « روشن ضمیری » از بیراهه های لذت گرایی و هوس رانی می گذشت. به همین خاطر اغلب سخنرانی های وی بسیار جنجالی بود و توجه روزنامه ها و مردم را به خود جلب می کرد و چیزی نگذشت که بسیاری از مردم صرفا به خاطر ارضای کنجکاوی شان هم که شده به دیدن اشو می رفتند و به شنیدن آموزه های مردی که مدعی مذهب حقیقی بود بر پای جلسات سخنرانی اش می نشستند. برخی از او و آموزه هایش را شیطانی دانسته و از او فاصله می گرفتند و بعضی دیگر جذب سخنان او شده و مرید اشو می شدند.

از جمله سخنان جنجالی اشو که از محبوبیت او در هند کم می کرد مخالفت شدید وی با گاندی رهبر جنبش استقلال طلبانه ی هند ، و همچنین با آیین های کهن هندی است. اشو در کتاب « اینک برکه ی کهن » که مجموعه ای از خاطرات وی است ، بدون هیچ دلیل مستندی گاندی را متهم به دزدی از مردم می کند!  در حالی که سیره و روش زندگی این مرد ابدا نشانی از دزدی کردن و چنین اعمال زشتی ندارد. گاندی با اینکه زمانی وکیل و در جستجوی ثروت بود ، ولی تمام دارایی خود را به بینوایان بخشید. او با توجه به اینکه مقید به مذهب سخت گیر « جین » بود از گوشت و زن و شراب پرهیز می کرد تا اسیر دنیا نشود و گاه حتی روز ها روزه می گرفت و به خود ریاضت می داد. چطور ممکن است که چنین شخصی با چنین عقایدی دزدی کردن از مردم را پیشه ی خود سازد؟ اگر اینچنین بود گاندی بعد از پیروزی انقلابش و با توجه به اینکه او رهبر این انقلاب بود می باید برای خود قصر ها می ساخت. اما اشو در این کتاب با استناد به دو خاطره از دوران کودکی اش که حقیقتا راست و دروغ بودن آن نیز معلوم نیست سعی می کرد شخصیت گاندی را تخریب کند.

همچنین اشو صراحتا با تمامی ادیان و به ویژه ادیان الهی مخالف بوده و آنها را مایه ی عقب ماندگی انسانها و مانع اشراق می دانست. البته سخنانی از این دست از کسی که در هفده سالگی اش کتاب های کارل مارکس را می خوانده چندان عجیب و به دور از ذهن نیست.

در سال 1974 اشو و طرفدارانش کمونی ( نوعی سازمان زندگی و کار جمعی است که در آن مالکیت خصوصی و ابزار های تولیدی وجود نداشته و افراد به طور یکسان از حاصل کار جمعی برخوردار می شوند ) در شهر پونای هند تاسیس کردند که اشو در آن به سخنرانی های متعدد و بیان آموزه های خویش می پرداخت. اشو از طریق این کمون و همچنین کمون دیگری که بعد ها در ایالت اورگان آمریکا تاسیس کرد ثروت هنگفتی به دست آورد. به طوری که او را می توان از ثروتمند ترین گورو های هندی به شمار آورد. بودجه ی صندوق بین المللی اشو رقمش به " میلیون ها دلار " می رسید. این بودجه ی هنگفت در حدی بود که اشو برای ساختن کمون جدید خود در ایالت اورگان نزدیک به سی میلیون دلار پول خرج کرد. ساعت های طلا ، جواهراتی به ارزش یک میلیون دلار ، عینک های مارک دار گران قیمت و به ویژه نود ماشین گران قیمت رویزلویس از جمله دارایی های اشو بودند.  

اما اشو سرانجام به دلیل فساد شدید اخلاقی و عقیدتی و همچنین ساخت و ساز غیر قانونی در زمین های مخصوص کشاورزی، مقابله ی با مسئولین آمریکایی برای اجرای وظیفه و حتی آتش زدن دفتر یکی از این مسئولین ، نقشه کشیدن برای قتل برخی از این مسئولین و هزار و یک دردسر دیگری که اشو با ورودش در آمریکا به پا کرد ، از آنجا اخراج شد. طرفداران وی اصرار دارند که با خلق چهره ای قهرمان گونه و فرشته وار از اشو او را مبارزی معصوم و ستم دیده جلوه داده و بگویند که دلیل اخراج او از آمریکا تنها مخالفت وی با دین مسیحیت بود. ولی این دلیل به هیچ روی پذیرفته نیست ؛ چرا که آمریکا کشوری لیبرالیست و انواع گروه ها با انواع طرز فکر ها و ادیان می توانند در آن فعالیت کنند و به تبلیغ دین خود و گاها به نقد ادیان دیگر می پردازند. چرا در این بین باید تنها اشو اخراج شود؟ جالب است که بدانید اشو بعد از اخراج از آمریکا تقریباً در هیچ کشور دیگری هم پذیرفته نشد! به طوری که در آخر مجبور شد به وطن خود ، هند ، احتمالا تنها جایی که او را راه می دادند بازگردد. اشو چند سال بعد در ژانویه 1990 در هند درگذشت.

( منبع: پادکست چنل بی ، پادکست سریالی اشو )